Archive for آگوست, 2010

31 آگوست 2010

پاره‌اى از دلايل ضرورت حضور اعتراضى در روز ايــــران ( قدس)

در آستانه روز قدس 1389 لازم است با بازنگرى بر اين روز، دليل ضرورت سبز بودن و آميختگى با جنبش اعتراضى و آزاديخواهانه ملت ايران را بررسى كنيم.
چنانچه ميدانيم ، اينروز- ولو به ظاهر- بر پايه نفى ظلم و استكبار مناسبت يافت.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند ظلم مدعيان ظلم ستيزى جهانى در خانه خود را به رخ جهانيان بكشند و مشروعيت حكومتى را كه داعيه رهبرى امت اسلام و صيانت از حقوق مسلمين در سراسر پهنه گيتى را دارد زير سوال ببرند.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند چشم جهانيان را به صلح طلبى و دموكراسى خواهى نهادينه در فرهنگ ايران بگشايند.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند در بين توده هاى مسلمان،  آبرويى را كه حكومت اسلامى ايران به ضرب هزينه بسيار در اين سالها براى خود خريده است و ادعاى رهبرى جهان اسلام او را به يكباره بر آب بريزند و مقبوليت پوپوليستى حكومت را زايل نمايند.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند مجامع و شوراهاى بين المللى حقوق بشر را از ظلم و ستم حكومت اسلامى بر مردم خود آگاه سازند و در روزى كه رسانه هاى جهانى به اخبار آن پوشش ميدهند، صداى خود را به جهان آزاد برسانند.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند مشروعيت داخلى حكومت را در بين توده و اقشار هنوز معتقد به رژيم زير سوال برند و هر وجدان آگاهى را متوجه سازند كه چراغى اگر هست، به خانه رواست و بر حتى مسجد نيز حرام است.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند به حكومت و رهبر و مسئولين نظام بفهمانند كه حناى تزوير آنان ديگر رنگى ندارد و علاوه بر زنده و پويا بودن جنبش اعتراضى و آزاديخواهانه ملت، حتى روزهاى مناسبتى خود حكومت نيز از اين موج مبرى نيست و در ساحل آرامش نخواهد بود.
ملت ايران با حضور اعتراضى خود ميتوانند به خود و به يكديگر بقبولانند كه ايران در مسير آزادى گام نهاده است و راه پس رفت و سكون، ديگر براى هميشه بسته خواهد بود.

24 آگوست 2010

در راستاى عقيم كردن گربه ها – شكل يك گربه در اينجا آشناست، بچه ها اين گربه هه ايران ماست

در خبر ها خوانديم شهرداري مشهد به عنوان پيشتاز و آزمايش، شروع به عقيم سازي گربه ها كرده است و اگر خوب جواب دهد، در همه كشور اين طرح اجرا ميشود.

ناخودآگاه ياد هادي خان خرسندي افتادم و شعر معروفش كه » بچه ها اين گربه هه ايران ماست.»

فارغ از طرح ابلهانه آنان و ستيز با گربه هاي ايراني ، در عالم اجتماعي و سياسي هم سالهاست كه مشغولند به همين طرح . در واقع حكومت ميخواهد تخممان را بكشد. آيا ميتوانند اين حراميان كه با فرزندان ايران چنان كنند كه ميخواهند؟

مباد.

23 آگوست 2010

در ديدار مقام عظماي ولايت با دانشجويان خاص، مشخص شد كه بار سنگيني بر دوش ايشان است

اين بار را كه تواند كشيد؟ اشك بر چشمان هر بنده اي حلقه ميزند از اين تحمل و صبوري. تا كجا بايد اينهمه سختي را بر آن بزرگوار ديد و دم نزد؟

22 آگوست 2010

كروبى نظام آينده ايران را مبتنى بر خواست مردم ميداند. او را در روز ايران(قدس) همراهى كنيم

سال گذشته، روز قدس متفاوت بود با تاريخ 30 ساله گذشته خود. در آنروز مهدي كروبي ساعت 10 صبح و ميدان هفت تير را به عنوان نقطه شروع حركت خود اعلام كرده بود و از ساعتي پيش، بسياري از مردم در حوالي ميدان آماده بودند براي شروع يك حركت اعتراضي به دولت و حكومت جائر. راس ساعت 10 پل كريمخان شاهد يكي از بزرگترين تجمعهاي اعتراضي پس از انقلاب 57 بود و هياهوي حكومت براي ضبط و ربودن آنروز و حكومتي نشان دادن آن نيز آنقدر خفيف و حقير شده بود كه بيشتر به طنز و كاريكاتور ميمانست.

در ضلع غربي پل نيروهاي سركوب، تمام مسير را بستند و ادامه حركت عملا ناممكن شد. مانده بوديم چه كنيم و چگونه راهي بيابيم كه ناگهان كروبي و همراهانش به روي پل آمدند و حضور او آنچنان شوري در جمعيت دميد كه ديگر هيچ نيرويي قادر به مهار آن نبود. راه باز شد و حماسه اي ديگر در تاريخ مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران ثبت گرديد.

امسال، نه به قدر يكسال كه به قدر قرني تجربه و آموخته داريم در سبد و اينك به نيكي ميدانيم كه حضور ما در صحنه مبارزات، تنها راه رسيدن به فردايي آزاد و آباد است. كروبي در مناظره اي در فضاي مجازي، حقيقتي را بيان كرده است كه بسيار مشتاق شنيدن آن بوديم و آن اينكه او بر نظامي خاص پاي نميفشارد. او تابع راي و نظر و خواست ملت است.

امسال نيز شيخ شجاع آمادگي حضور خود را در روز 12 شهريور اعلام كرده است. وقت آن است تا با حمايت همه جانبه از اين حضور، نشان دهيم كه خواست ما، نظامي مبتني بر نظر يكايك ملت ، شزطي بودن قانون به خواست شهروندان و گرفتن مشروعيت از انديشه و آراي ملت است. همراه شويم و بر اين درد مشترك، درماني جمعي بجوييم.

19 آگوست 2010

پيشنهاد – در روز ايران ( 12 شهريور) بجاى هر شعارى، تنها نام بلند» ايــــــــران» را فرياد كنيم

بياييد تا بجاي شعارهاي «نه» و يا «هم»، بجاي آنكه پاي كشور ها و ملتهاي ديگر را به ميان كشيم، بجاي آنكه انرژيمان را صرف بحث هاي داخلي كنيم كه كدام شعار ساختارشكن است، كدام مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت و كدام ريشه هاي ديني دارد و غيره، همه و يك صدا، تنها نام بلند ايـــــــــــــران را فرياد كنيم. ميتوانيم همانند تشويق تيم ملي، همه با هم دست بزنيم ، يك لحظه مكث و سپس فرياد بلند و رساي » ايـــــــــــــــــــــــران»

14 آگوست 2010

به كدام مكتب است اين، به كدام ملت است اين؟ ايران بانو، فرزندانت در بند گم شده اند، همتت كو؟

ننگ ابدي بر ما باد كه همرزمان و همسنگرانمان در بند گم شده اند و ما تا حد مرگ خاموشيم.

بيست و يك روز گذشت و خبري باز نيامد. پنج روز است كه اعتصاب را شكانده اند و يا حداقل چنين وانمود شده كه اعتصاب غذا خاتمه يافته است اما هيچ خبري، هيچ اثري و هيچ ردي از پاي آن دليران در دست نيست. نه تماسي ، نه بياني، نه حريفي و حديثي.

چشممان به صفحات اينترنت خشك شد، گوشمان به صداي تلفن مات مانده است و دلمان به نجواي شور و اضطراب، پر ميزند در نهانخانه خود. هيچ است و هيچ است و باز هم هيچ.

بيست و يك روز بيخبري مطلق، شانزده روز اعتصاب غذا و شناختي كه از حراميان حكومت داريم، باورمان را تقويت ميكند كه اين آزموني سخت است در برابر ملت ايران. آيا تن ميدهند به پر كشيدن فرزندانشان و يا مي ايستند و مطالبه ميكنند آزادي و حق زندگي را براي نور چشمشان.

آي ايران بانو، آي مام ميهن، بميرد براي دل شرحه  شرحه ات اين سرباز وطن كه چنين در خفا زار ميزني بهر مجيد، كيوان، بهمن و ديگر فرزندان آزاديخواهت.

آي ملت ايران، به كدام مكتب است اين، به كدام ملت است اين، كه كشند عاشقي را كه تو عاشقم چرايي؟

12 آگوست 2010

گفتیم که نان ، حکومت جلادان؛شلیک کنان گلوله ما را دادند

در میهن من  مقبره ها  آبادند

زنها پس ِمرگِ خود فقط آزادند

گفتیم که نان ، حکومت جلادان

شلیک کنان  گلوله ما را دادند

در میهن من  مقبره ها  آبادند
زنها پس ِمرگِ خود فقط آزادند
گفتیم که نان، حکومت جلادان
شلیک کنان  گلوله ما را دادند

11 آگوست 2010

گفته است بمب اتم حرام است. دنيا باور ندارد چون بنيان گذار جمهورى اسلامي گفت : . . .

« ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم ، پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم  و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را ، این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم . »

سحنرانی 62/9/20 صحیفه نور ج 18 ، ص 241

9 آگوست 2010

اگر مجيد بميرد زير اعتصاب غذا، اگر بهمن يا كيوان بميرند، اگر هر يك از . . .

آهي خواهيم كشيد و خواهيم گفت:  حيف شد. جوان خوبي بود.

 و اين در شرايطي است كه آنها را بشناسيم. در غير اينصورت كه ميگوييم: ببخشيد كي؟

9 آگوست 2010

پانزدهمين روز اعتصاب غذا – چه حقير شده است اوين

چه دليرانه ايستاده اند فرزندان ايران در برابر دهشتناكي سياهچاله ولايت فقيه. چه خفيف شده است آن ديوارهاي سنگي و سرد و بيروح بر فراز تهران. آن قلعه مخوف، امروز ديگر نه يالي دارد و نه كوپالي كه اين بچه هاي ايران زمين، با لب تشنگي خود، عظمت و ترس از هيولاي مرگ را شكسته اند. حبس در حبس. انفرادي در اوين. گشنگي، اعتصاب غذا و انسانهايي كه دامنه البرز از وجودشان شرف يافته است.

از پنجره هاي شرقي كريدورهاي بند انفرادي 240 و 241 ، از لاي نرده هاي فولادي ورق هاي خمشده آن، نوك قله دماوند ديده ميشود اگر هوا پاك باشد و آسمان آبي. اي كاش در گذرشان از سلولهاي خاكستري آن بند، نگاهي به قله دماوند بياندازند و به ياد آورند كه ايستادگي در برابرشان قد خم كرده اين استواران تاريخ را.

عزتتان مزيد، شرفتان مضاعف، دلتان گرم.

و ما شرمندگان تاريخ خواهيم بود اگر به ياريتان نياييم در پانزدهمين روز اعتصاب. در شهر غبار گرفته و در دلهاي كوچكمان.