شیخ فضلالله نوری در جلسهای به ناظمالاسلام کرمانی درباره مدارس جدید میگوید: «ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟»
حكايت مشروطيت و نشاندن نهال دموكراسي و مشروطه خواهي در كشور ما، حكايتي غريب است و قريب به يكصد سال از آن ميگذرد. در چنين روزي ( ۱۴ جمادى الثانى ۱۳۲۴ ق / ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ شمسي) شاه قجر، مظفرالدين شاه بيمار و محتضر فرماني را به مهر انگشتر عقيق خود رسميت داد كه به فرمان مشروطيت نام گرفت. پس از تدوين آئين نامه انتخابات پارلمان، در اواسط ماه شعبان انتخابات عمومى برگزار شد و در ۱۸ شعبان مجلس شوراى ملى افتتاح شد و سراسر ايران در جشن و شادى غرق شد. مجلس با شتاب قانون اساسى را در ۵۱ اصل تصويب كرد به توشيح شاه محتضر رساند.
از سوى ديگر هنگام نوشتن متمم قانون اساسى، شيخ فضل الله نورى، كه در مهاجرت قم به علما پيوسته بود. علم مشروعه خواهى برافراشت و به مخالفت با اساس مشروطيت برخاست. او به حضرت عبدالعظيم رفت و متحصن شد و پس از چندى بار ديگر، با تحريك دربار و احتمالاً امين السلطان كه به تازگى بازگشته بود، گروهى را دور خود جمع كرد و در ميدان توپخانه بلواى عظيمى پديد آورد. كوشش هاى دوسيد نيز كارساز نشد و شيخ همچنان با مشروعه خواهي خود، آب به آسياب ديكتاتوري حقير محمد علي شاه ريخت.
محسن كديور ميگويد: زمانی که شیخ فضلالله نوری استبداد محمدعلی شاه را با عنوان حکومت مشروعه توجیه شرعی میکرد، رهبر دینی نهضت مشروطه آخوند خراسانی به وی یادآوری کرد که اگر چه در زمان غیبت، حکومت مشروعه (حکومت اسلامی) ممتنع است، اما تنها حکومت مشروع حکومت مبتنی بر عدالت است که قدرت سیاسی مقید و محدود به قانون و تحت نظارت نمایندگان مردم باشد.
او نوشتن هرگونه قانون و واداشتن شهروندان به پیروی از قانونی که در شرع آورده نشدهاست را نادرست میدانست و با برقراری مجلس انتخابی و نیز مسأله تقسیم قوا مخالفت میورزید. او مشروطه را «فتنه» میخواند و قانون اساسی را «دستور ملعون» و «ضلالتنامه» مینامید. در مقابل یکی از مواد آن که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساویالحقوق خواهند بود» به طور مشخص مخالفت کرد و گفت «محال است با اسلام حکم مساوات». تقسیم قوا به سه قوه را «بدعت و ضلالت محض» خواند. از جمله نظریات شیخ فضلالله نوری حضور هیئتی از مجتهدین واجد شرایط برای مراقبت بر مجلس شورا بود. این چند نفر هیئت مستقل از مجلس و موازی نهاد مجلس بود.
شيخ فضل الله بعدها به دست انقلابيون به دار آويخته شد اما نوع تفكر او زنده ماند. آيا اين سخنان، ياد آور چيزي برايمان نيست؟