Archive for ژوئیه, 2010

31 ژوئیه 2010

خبرهاى تلخى كه از زندانها ميرسد مربوط به هم رزمان و هم سنگران ما است. بي تفاوت نباشيم.

بيماري، كمبودهاي فراوان، فشارهاي روحي و جسمي دهشتناك و احكام اعدام و حبسهاي طولاني.

دكتر ماسوري از دردهاي گوهر دشت ميگويد و خواهرمان از بيماري ام اس برادرش و برادرمان از حكم اعدام پدرش خبر ميدهد. عيسي سحر خيز با سري بلند خامنه اي را به چالش ميگيرد و حكم حبس ميگيرد و وكيل زندانيان از دستگيري همسر و اقوامش و انتقال آنها به حبس انفرادي خبر ميدهد.

بغض در گلو پوسيد و چشمها از اشك تهي شد از استقامت مادران عزادار و مادراني كه فرزندي در بند دارند و امروز روزنامه حسين بازجو با افتخار از صدور حكم شش زنداني در بند خبر ميدهد به اعدام.

اين اخبار از لبنان و غزه نميايد. مربوط به گوانتانامو و ابوغريب هم نيست. اينها اخباري است از خواهران و برادران ما. از هم ميهنان ما كه روزي با هم و شانه به شانه در خيابان بوديم و چيزي جز آزادي و آبادي ايران را فرياد نميكرديم. ايران، همان خانه پدري، همان فخر مام ميهن. ايران، ايران بانوي دل نازكي كه دلي دردمند دارد.

بي تفاوت نباشيم.

31 ژوئیه 2010

تا آنزمان كه براى من يا مهندس موسوى حكم اعدام نداده اند، زندگى را عشق است

كيهان را به عنوان ارگان رسمي سيد علي خامنه اي و حاكميت دست اول حكومت ميشناسيم و بسيار ديده ايم كه ابتدا خبري در كيهان چاپ ميشود و پس از گرفتن بازخورد خبر ( feedback ) ، آن اتفاق يا خبر به واقعيت ميپيوندد.

كيهان، خبر از حكم اعدام براي شش نفر از بازداشت شدگان پس از كودتاي 22 خرداد ميدهد به جرم ارتباط و يا عضويت در سازمان مجاهدين خلق و ميدانيم كه اين اتهامي تكراري است براي احكامي مخوف.

حداقل حكم جعفر كاظمي را خبر داريم كه از همه مبادي مرسوم تاييد گرفته و آمدگي بالقوه اجرا را دارد و هر آن احتمال ميرود كه موضوع داغي در بالاترين شكل گيرد و پرچم سياهي بر سر در خانه او آويخته گردد.

و اينهمه در تقارن است با سالروز كشتار 67 كه هزاران تن را به همين اتهام هاي تكراري بر خاك افكنند و وقاحت آن فاجعه، هنوز بسياري را در شوك از دست دادن عزيز و يا در خشم از دست دادن يك انسان فرو برده است.

لازم است، واجب است، حكم است بر همه ما كه در مقابل اين خبر كيهان موضعي جدي بگيريم و با هم عهد كنيم كه چنين جنايتي را در هزاره سوم، نه بر تابيم و نه رخصت دهيم به حاكمان خشك مغز و تماميت طلب امروز ايران كه بدان جامه عمل بپوشانند.

30 ژوئیه 2010

حامد روحى نژاد در زندان ام اس دارد، ما اين بيرون فلج شده ايم

شرم آور است كه خواهر حامد خبر از فلج تدريجي او ميدهد در زندان و ما همچنان آزادانه در بنديم. باور كنيم كه اين نظام پوشالين از اساس پوسيده است. به تلنگري در هم ميشكند. تا كي بايد بنشينيم و اخبار زندانها را بشنويم و در سكوت اشك بريزيم. تا كجا ميتوان احكام اعدامها را شنيد و در انتظار بود. حركتي بايد.

خواهر حامد روحي نژاد در گفتگو با هرانا ، گفته است كه بيماري ام اس حامد روحي نژاد دارد تشديد مي شود و بينايي حامد روز به روز كاهش يافته است به نحوي كه محل افراد از صداي آنها تشخيص مي دهد . همچنين با پيشرفت بيماري و حمله هاي آن توانايي جسمي حامد كاهش يافته و به تدريج دارد فلج مي شود . اين در حالي است كه محققان يکي از عوامل مهم و موثر بر بيماران ام.اس را استرس مي دانند که هرچه بر ميزان آن افزوده شود، شرايط بيمار بدتر و هرچه از ميزان آن کاسته شود، بيمار شرايط بهتر را خواهد داشت.

29 ژوئیه 2010

در سالگرد حكم قتل عام 67 ، حكم اعدام جعفر كاظمى از بازماندگان آن كشتار صادر شد

هفتم مرداد سال شصت و هفت، ياد آور حكمي است كه به فتواي خون شهره  و به فرمان خميني، بر اعدام هر كه بر مواضع خود استوار است دستور داده شد. آنزمان بيش از 4800 نفر را به مسلخ بردند و حتي پيكر بي جان آنان را به خانواده واننهادند و مخفيانه در محلي به خاك سپردند كه هنوز نميتوان به دقت مكان آنرا بازيافت.

امروز اما بر مردي حكمي مشابه دادند كه از سال 60 تا 69 در بند اين حكومت بوده است و آنزمان از اعدام رهيده و پس از 21 سال، بار ديگر او را در حوادث پس از كودتاي ننگين 22 خرداد بازداشت نموده اند.

اين تقارن زماني، ترسناك است. آيا حكومت خونخوار ميخواهد به اين حكم عمل كند و آيا ساير اسيرانمان با احكامي مشابه مواجه خواهند شد؟

آنروز فتوا دادند و كشتند و ما سكوت كرديم و 22 سال بعد از آن هنوز بر مسند زمام امورند. امروز اگر سكوت كنيم تا اجرا شود اين حكم، بر ما چه خواهد رفت؟ چه آينده اي در انتظار ما است؟

سكوت بر ما حرام باد. حركتي بايد

29 ژوئیه 2010

منتظرى در يك قدمى بر سر نهادن تاج ولايت، كشتار 67 را محكوم كرد و خانه نشين شد

هفتم مرداد، سالروز فرمان تاريخي خميني كه به فتواي خون شهره شده  است و با آن دستخط معوج، جان هزاران هموطن دربند به دست هيئتي افتاد كه به كميسيون مرگ ناميده ميشود و به عنوان مثال ميتوان از عضويت مصطفي پور محمدي در آن كميسيون نام برد كه بعدها وزارت دولت محمود احمدي نژاد سهمش شد.

مرور فاجعه كشتار سال 67 ، بي قانوني حاكم بر محكمه هاي چند دقيقه اي ، نحوه برخورد با محكومين، روش اعدام و اختفاي در تدفين و اطلاع رساني به خانواده ها، مقوله ايست كه گفتنش زبان را ميسوزاند و نهفتنش مغز استخوان را.

اما اين مقال در پي هدفي ديگر است و آن بازگويي وارستگي يك مرد است كه در يك قدمي بر سر نهادن تاج ولايت و رهبري حكومت اسلامي، به دنيا و مافيه آن نه گفت و در برابر رهبر ظالم مقاومت كرد.

حسينعلي منتظري كه به دليل حمايت همه جانبه اش از جنبش سبز، پس از بيش از بيست سال حصر خانگي و فشارهاي حكومتي به لقب پير سبز خوانده شد، آنزمان كه جايگزين و نايب رهبر انقلاب اسلامي بود، با اعتراض به حكم خميني و روش محاكمات، نام خود را از ليست سياه قاتلين ملت خارج نمود و نگذاشت كه تاريخ، او را نيز در كنار ديگر جانيان و خون ريزان ثبت نمايد.

متن نامه آيت الله منتظري به روح الله خميني در خصوص كشتار 67 مورخ 9/5/1367 :

بسم الله الرحمن الرحيم

محضر مبارك آيت الله العظمي امام خميني مدظله العالي

پس از عرض سلام و تحيت، به عرض مي‎رساند راجع به دستور اخير حضرتعالي مبني بر اعدام منافقين موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخير را ملت و جامعه پذيرا است و ظاهرا اثر سوئي ندارد ولي اعدام موجودين از سابق در زندانها

اولا در شرايط فعلي حمل بر كينه توزي و انتقام جوئي مي‎شود

و ثانيا خانواده هاي بسياري را كه نوعا متدين و انقلابي مي‎باشند ناراحت و داغدار مي‎كند و آنان جدا زده مي‎شوند.

و ثالثا بسياري از آنان سرموضع نيستند ولي بعضي از مسئولين تند با آنان معامله سرموضع مي‎كنند.

و رابعا در شرايط فعلي كه با فشارها و حملات اخير صدام و منافقين، ما در دنيا چهره مظلوم به خود گرفته ايم و بسياري از رسانه ها و شخصيتها از ما دفاع مي‎كنند، صلاح نظام و حضرتعالي نيست كه يكدفعه تبليغات عليه ما شروع شود.

و خامسا افرادي كه به وسيله دادگاهها با موازيني در سابق محكوم به كمتر از اعدام شده اند اعدام كردن آنان بدون مقدمه و بدون فعاليت تازه اي بي اعتنائي به همه موازين قضايي و احكام قضات است و عكس العمل خوب ندارد.

و سادسا مسئولين قضائي و دادستاني و اطلاعات ما در سطح مقدس اردبيلي نيستند و اشتباهات و تاثر از جو بسيار و فراوان است و با حكم اخير حضرتعالي بسا 

28 ژوئیه 2010

آنچه ما را به هم پيوند ميدهد، همزبانى نيست. همدلى و درد مشترك است.

من درد مشتركم، مرا فرياد كن.

زبان،لهجه، مليت، قوميت و همه خط و مرزهايي كه بين ما رسم ميكنند، خطوطي فرضي است كه نه هويت دارد و نه هويت ما را تعيين ميكند. همه ما انسانيم و كافي است همدل باشيم كه بسيار پيوندي محكم تر است تا همزباني.

همه انسانهاي آزاده، آزاد انديشيدن و آزاد بودن را براي خود و براي همنوع خود ميخواهند و دردهاي مشتركي دارند. دردهايي به عمق تاريخ و به بلنداي همه ظلمها و همه بندها و همه مرزها.

پس تن ندهيم به بازيهاي كثيف حكومتهاي وقت كه براي تماميت خواهي هاي خود و براي بندي بر بندهايمان زدن، اين خطوط را پر رنگ ميكنند و آذري را در مقابل كرد، كرد را در مقابل فارس، فارس را در مقابل گيلك و گيلك را در مقابل بلوچ قرار ميدهند.همنوع من، انسان ، من درد مشتركم. مرا فرياد كن.

28 ژوئیه 2010

دلخوش به فانوسم مكن، اينجا مگر خورشيد نيست؟ نظام جمهوري اسلامي اصلاح نشدنى است

اصلاحات بر نظامي كه اصل وجودش يك پارادوكس عميق و فاحش است، نه شدني است و نه صلاح. اين نظام بايد ورافتد و نظامي مبتني بر اراده مردم، راي مردم و به نمايندگي مستقيم از مردم جايگزين گردد. آنچه آنرا به يك جمهوري سكولار ميشناسيم. نظامي كه در نهايت از فرمان هيچ دين و مذهبي مشروعيت نگيرد و حكم حكومتي هيچ نايب برحقي آنرا به مزحكه تبديل ننمايد.

اين خواست يك قرن ملتي هشيار و فهيم است كه هر بار به توصل به مشروعه، مشروطيت ملي آنرا به يغما برده اند آن گروه ملايان و يا ملا باوراني كه تماميت خواهند و فرصت طلب.

به هموطنان مذهبي خود نيز ياد آور ميشوم كه :

» از كفر من تا زهد تو، راهي به جز ترديد نيست، دلخوش به فانوسم مكن، اينجا مگر خورشيد نيست؟»

نه به زهد تو مرا كاريست و نه به كفر من تو را حق دخالتي. حكومت بايد فارغ از اين ترديدها باشد و روشني را تنها از آزادي و اراده معطوف به خرد جمعي بگيرد. از قدرت انديشه جمهور ملت.

27 ژوئیه 2010

ما، فاتحان قلعه هاى فخر تاريخيم – ايران سكولار را بسازيم

قدرت مردم را بالاتر از هر قدرتي ميدانم. نايب بر حق امام زمان كه هيچ است در برابر اين موج بنيان كن، ما به سراغ اساس حكومت ديني ميرويم و آنرا رسوا تر از آنچه هست مينماييم. ما در راه بنيان نهادن يك حمهوري سكولار مبتني بر خواست و نظر مردم به ميدان آمده ايم و خواسته قرن يك ملت فهيم را به ظهور ميرسانيم.

كسي نخواهد آمد، كسي قرار نيست بيايد و خوشبختي را بين ما تقسيم كند. اين تك تك ما هستيم كه به شكار و فتح تاريخ خواهيم رفت و با استناد به قدرت مردم، ميسازيم آنچه را بايد و شايد. آن نظامي را كه شايسته و بايسته ملتي است كه قرنيست بر خواستي روشن پاي ميفشارد. نه گفتن بر تماميت خواهان و مشروطه اي مبتني بر آزادي و عدالت و برابري.

ما

 فاتحان قلعه هاي فخر تاريخيم

شاهدان شهر های شوکت هر قرن

ما

یادگار عصمت غمگین اعصاریم

ما

 راویان قصه های شاد وشیرینیم

قصه های آسمان پاک

نور جاری آب

سرد تاری ِخاک

قصه های خوشترین پیغام

از زلال جویبار روشن ایام

قصه های بیشه ی انبوه ،پشتش کوه،پایش نهر

قصه های دست گرم دوست در شبهای سرد شهر

ما

کاروان ساغر وچنگیم

لولیان چنگمان افسانه گوی زندگیمان ،زندگیمان شعر وافسانه

ساقیان مست ِمستانه

هان کجاست ،

پایتخت قرن؟

ما برای فتح می آییم ؟

تا که هیچستانش بگشائیم …»»

26 ژوئیه 2010

درماندگى ديكتاتور _ نيمه شعبان بد يمن براي نايب بر حق آقا امام زمان!

مانده است اين سيد علي كه چه كند؟

 جواب افشاگري هاي شيخ شجاع و مهندس موسوي را بدهد ؟

تحريم هاي سفت و سخت اتحاديه اروپا را چاره اي بيانديشد؟

گند فتواي جنجالي قدر قدرتي خود را بپوشاند؟

مراسم شاملوي ده سال مرده را به هم بزند؟

و يا مراسم نيمه شعبان و تولد ، تولد ، تولد آقام مبارك راه بياندازد؟

گيرم همه اين كارها را كرد، با آتش زير خاكستر مردم چه كند؟

طفلك سيد علي آقا. نميداند چه خاكي بر سر بريزد در تولد آقاش.

26 ژوئیه 2010

جنبش سبز باعث شد- پرده ها يكى يكى بالا ميرود

آنكه بيشترين سود را ميبرد در اين ميان مردم هستند و تاريخ.

اينك با رجز خواني محسن رفيق دوست در خصوص سالهاي جنگ ايران و عراق، مهندس مير حسين موسوي به عنوان نخست وزير دوران جنگ زبان به پاسخ ميگشايد و از رانت خواري و زياده طلبي هاي جناح تازه به دوران رسيده و به اصطلاح تند روي آنزمان كه در لفافه دفاع مقدس و جنگ و تحميلي به ثروت اندوزي و فساد مالي مشغول بوده اند و امروز مدعي انقلاب، جنگ و ايران هستندپرده بر ميدارد.

به درازا كشيدن مبارزات آزاديخواهانه ملت ايران، حداقل حسني كه دارد آن است كه به مرور زمان، پرده ها يكي يكي بالا ميرود و چهره كريه و پنهان جمهوري اسلامي و سردمداران و مدعيان آن آشكار ميشود.

خجسته باد اين جنبش كه با صبوري و استقامت خود، همه آنچه در اين سي و يك ساله رشته اند را پنبه ميكند و بساط دين حكومتي و حكومت ديني را يكبار براي هميشه از اين مملكت و اين ملت فهيم به دور ميدارد.